توضیحات
گذری از مدارج پوشیده و تاریک زادگاه قاضی شهر –عادل- در تصویر؛ پس نوری میباید و عبوری. نوری خفیف و نیلگون و کبود در پس و عبور رهگذران و عوام سادهپوش در پیش. آمد و شد روزمرۀ خریداران و کاسبان. اکنون حرکت تصویر که نما عمومیتر شود به میدانچه. گرداگری از عمارات گلی و سنگی و بسیط فروشندگان در محیط و سکویی سنگی در میان. اسبی ارابهکشان میگذرد که از کادر بیرون رود. حال از میان اشعه چوبین یک چرخ گاری که نیمهکاره چکشی بر میخ آن کوفته میشود عمارت محکمه دیده میشود؛ دروازهای چوبی و بیرقهایی در باد. ضربههای چکش بر میخ. تنها دست چرخساز بر یک شعاع. ارابهای که قبلاً دیدهایم در زمینه میایستد. دیگر محکمه دیده نمیشود. دستان چرخساز از کار میمانند. نما نزدیکتر. هفت مرد ژولیده که تنپوشی جز رگو ندارند پشت به ارابه لمیدهاند…